کتاب اعترافات در ساعت 7/45 اثر لیزا آنگر انتشارات کتاب کوله پشتی

خلاصه کتاب:

سلنا مورفی در مسیر برگشت از محل کار به خانه،در قطار با زنی اسرارآمیز به نام مارتا هم صحبت می شود و زن پیش او اعتراف می کند که با رئیسش ارتباط دارد. در مقابل سلنا هم راز خود را با او در میان می گذارد و رابطه همسرش با پرستار بچه ها اشاره می کند.

با رسیدن سلنا به مقصد، از هم خداحافظی می کنند و او اصلا انتظار ندارد که دوباره با آن زن ملاقات کند تا اینکه پیامی با این مصمون دریافت می کند:(( می شه یه قرار بذاریم و با هم صحبت کنیم؟مارتا هستم]توی قطار هم مسیر بودیم.))

ولی سلنا که به خاطر ندارد به او شماره داده باشد]پیامش را پاک می کند… تا اینکه چند روز بعد پرستار بچه هایش ناپدید می شود و سلنا کم کم به این فکر می افتد که نکند این دو ماجرا به هم ربطی داشته باشد. واقعا مارتا که بود؟از سلنا چه می خواست؟